یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت
یک استکان حرف

یک استکان حرف

نوشته های یک در حال پیشرفت

آیا به چیزی معتقد باشی، اتفاق میفته؟

چند روز پیش داشتم کتاب " انضباط فردی " از برایان تریسی رو میخوندم. کتاب جالبی هست که میگه انضباط فردی مهترین عامل پیشرفت هر انسان هست و به هرچیزی که فکر کنی و اعتقاد داشته باشی برات اتفاق میفته. در مواردی از اتفاق های زندگی واقعا به این حرف ها رسیدم ولی خب هنوز نمیتونم کاملا معتقد باشم که انسان میتونه چیزی رو با فکر کردن بهش بدست بیاره. ولی اینو میدونم که اگر به یه خواسته، شخص یا هرچیزی شب و روز فکر کنی مجبور میشی واسه رسیدن بهش تلاش کنی و تلاش یعنی رسیدن به اون چیزی که میخوای.

البته یه قسمت از کتاب که منو توی فکر فرو برد، نوشتن برنامه های روزانه بود. اینکه اگر از شب قبل بشینی و برنامه ی فردا رو بنویسی و اولیت بندی کنی، ضمیر ناخودآگاه تا صبح روی برنامه ها فکر میکنه و بهترین مسیره رو  انتخاب میکنه و فردا صبح که بیدار میشی، انگار تمام اون چیزی که برای تمام کردن کارها میخوای رو میدونی. نشستم و چند روزی به خودم فشار آوردم که بنویسم و آماده باشم واسه فردا. هر بار فقط دو، سه و نهایتا چهار برنامه. تمام روز خالی و بی برنامه بودن موج میزد توی زندگیم. هیچ چیز مهیجی وسط برنامه هام وجود نداشت. چی شده؟ چرا انقدر خلوت. چرا انقدر ساعت اضافی توی زندگی؟ نه استخر، نه ورزش، نه تفریح و نه هیچ چیزی جز کار و خواب.

و همچنان من و زندگی ای که به سوی پیشرفت حرکت نمیکنه.