و اینک بالاخره با تمام فشار هایی که داییم بهم وارد کرد و کلی فرار کردنای من نشستم و سایت داییم (زورخانه داراب www.vpz.ir ) رو راه انداختم .
من که زیاد وارد نیستم اما بد نشده. امیدوارم خودش بپسنده من که واسم مهم نیس.
اصن نپسنده هم بهتر از این نمیشه.
امشب انتخاب واحد کردم . بخدا خیلی ظلم شد در حق ما . همه ساعت های هشت صبح به ما دادن ساعتهای دو بعدازظهر رو دادن به ترم بالاتر ها.
بازم این ترم باید سه روز هشت صبح برم کلاس. خب زور داره بخدا.
خدایا خودت کمک کن. نمیدونم بقیه بچه ها چیکار میکنن. این ترم همه درسام اختصاصیه . فکر کنم باید حسابی درس بخونم . نمیدونم چی میشه ! یعنی وقت میشه یکم استراحت کنیم ؟
حالا که نمی آیی ، من هستم و یه وصیت نامه . من که چیزی ندارم جز یک دل که برای تو و یک دفتر شعر آن هم برای همه
در آن سوی غریبی ها
صدایم کن
چه دلگیر است باران
تو یادم کن
قسمت بارانِ من
جاری شدن بی توست
ای آسمان من غریبم
تو یادم کن
(پوریا.عباسی)
خب امشب ، با کلی درد سر قالب رو واسه خودم درست کردم . اسمشم میذارم ماهیِ کوچولو ... خودم که پسندیدم ، یه جورایی جذابِ واسم . امیدوارم واسه شما هم جذاب باشه .
از این پس ، با قالب جدید ادامه میدم ... به امید روز های آفتابی و دلی دریایی.
یا رب.........................
فقط بخاطر خودت ;)