دل من این روزها
تو را کم دارد
بی هوا میگیرد
به هوای دل تو
دست من شاید باز
در هیاهوی زمستانی سرد
دست پر مهر تورا میخواهد
و تو رفتی و هنوز
در دلم غوغاییست
در دلم دلهره ای سخت به پاست
دل من چشم به راه است
چشم من صد شبه دنبال شماست
دلم اکنون بی تو
هر شبش بیدار است
و چه آهسته و نرم
گریه می بارد و باز
من تو را می خواهم
(پوریا.عباسی)
گاهی عذر خواهی بدان معناست که رابطه ات با او بیش از غرورت برایت ارزش دارد
در آغوش تو انگار
چه سرد می وزید نسیم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا باز به آغوشت
ماه هاست محتاجم
(پوریا.عباسی)
شاید آن روز که باران میزد
بی دریغ از دل ابری هوا
آفتاب میخواستم
و گمان میکردم
که به دریای دلم
تو همان رهگذری
نکند بار دگر
دل باران زده ام
بچگی کرده و باز
در پیِ آفتاب است!
(پوریا.عباسی)